ساجدین

پایگاه تخصصی « نماز »

ساجدین حضرت امام حسین علیه السلام : انی احب الصلوه . من به نماز عشق می ورزم . وسائل الشیعه.جلد 10 .صفحه 549

ساجدین

خیلی از خانواده ها می پرسند:
چه کار کنیم که نماز خوان شویم ؟
و یا دیگران ( فرزندان ) را نماز خوان کنیم ؟

« پایگاه ساجدین »
تلاش می کند درپاسخ به سوال مذکور ، مطالبی مفید و کارآمد ، با « محوریت نماز »، را در اختیار عموم خانواده ها ، بویژه نسل جوان قرار دهد.
امید داریم، گام کوچکی درراه نماز برداشته باشیم .
التماس 2a

آخرین نظرات

نماز شیعه

نمازنشان بندگی است

در ابتدا لازم است معنای تکتف یا تکفیر و یا همان دست بسته نماز خواندن در لغت دانسته شود و نظر ائمه و فقهای شیعه پیرامون آن بررسی شود .

«تکفیر در لغت»

ابن اثیر در این باره می‌گوید :

التکفیر ، وهو وضع الیدین على الصدر ، والانحناء ، خضوعا واستکانة .(النهایة فی غریب الحدیث، ج 4، ص 100.)

تکفیر عبارت است از قرار دادن دو دست بر روی سینه و مقداری خم شدن به خاطر خشوع و درماندگی.


و جوهری می‌گوید :

والتکفیر أن یخضع  الإنسان لغیره کما یکفر العلج للدهاقین، یضع یده على صدره ویتطامن له.

تکفیر این است که انسان برای دیگری خشوع نماید همانگونه که چهارپا برای صاحبش خشوع می کند یعنی انسان دستش را بر روی سینه قرار دهد و برای او خشوع کند.(الصحاح، ج 2، ص 808.)

زبیدی می‌گوید :

 والتکفیر : أن یخضع الإنسان لغیره وینحنی ویطأطئ [أحدهم‏] رأسه قریبا من الرکوع ، کما یفعل من یرید تعظیم صاحبه ، ومنه حدیث أبی معشر : «أنه کان یکره التکفیر فی الصلاة». وهو الانحناء الکثیر فی حالة القیام قبل الرکوع . وتکفیر أهل الکتاب أن یطأطئ رأسه لصاحبه کالتسلیم عندنا . وقد کفر له . وقیل : هو أن یضع یده أو یدیه على صدره.
تکفیر : اینکه انسان برای دیگری خشوع کند و کمر خم کند و یکی از افراد سرش را تا نزدیک رکوع خم کند همانگونه ای  که کسی می خواهد جلوی کسی تعظیم کند و از این قبیل است حدیث ابی معشر : او تکفیر در نماز را مکروه می دانست . و آن خم شدن زیاد در حالت قیام قبل از رفتن به رکوع است . و و تکفیر اهل کتاب این است که سرش را برای دیگری خم می کند به منزله سلام کردن ما است و گاهی برای او دست به سینه می گذارد و گفته شده است :‌ تکفیر این است که دست یا دو دستش را روی سینه قرار دهد.(تاج العروس، ج 7، ص 455.)
اول:

شیعه همه اعمال خود را طبق سنت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم انجام میدهد چرا که معتقد است خدا پیامبر را الگوی ما قرار داده است

َقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ . احزاب 21

تحقیقا برای شما در وجود رسول خدا الگوی نیکویی است

همچنین با ادله قطعیه از سنت پیامبر ما خود را ملزم به تبعیت از ائمه اهل بیت و گرفتن سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از ایشان می دانیم و این مسئله دو دلیل اساسی دارد :
1-   وجوب تبعیت از اهل بیت

شیعه امامیه با وجود ادله زیر راهی جز اتباع از ائمه اهل بیت علیهم السلام را صحیح نمی داند :
الف – حدیث ثقلین

یکی از ادله حدیث ثقلین است که مورد اتفاق و اعتماد فریقین است و بسیاری از محدثین و کبار علمای اهل سنت آن را نقل کرده اند :

«قام رسول الله [صلى الله علیه وآله] یوماً فینا خطیباً، بماء یدعى خمّاً بین مکة والمدینة، فحمد الله وأثنى علیه، ووعظ وذکرَّ، ثم قال: أمّا بعد، ألا أیها الناس!.. وأنا تارک فیکم ثقلین: أولهما کتاب الله....... ثم قال: وأهل بیتی أذکرکم الله فی اهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی، أذکرکم الله فی أهل بیتی».

صحیح مسلم: ج4 ص1873، باب فضائل علی بن أبی طالب.

رسول خدا روزی در میان ما خطبه خواندند در کنار برکه ای به نام خم بین مکه و مدینه پس حمد و ثنای الهی کرد و موعظه کرد و تذکر داد سپس گفت : اما بعد ای مردم آگاه باشید .. من دو چیز گرانبها در میان شما باقی می گذارم اول آنها کتاب خدا .... سپس فرمودند : و اهل بیتم  درباره اهل بیت من به یاد خدا باشید درباره اهل بیت من به یاد خدا باشید درباره اهل بیت من به یاد خدا باشید .

والترمذی آن را به سند خودئ از أبی سعید خدری وزید بن أرقم نقل کرده است که می گویند :

«قال رسول الله [صلى الله علیه وآله]: إنی تارک فیکم ما إن تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی، أحدهما أعظم من الآخر کتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض، وعترتی أهل بیتی ولن یفترقا حتى یردا علیّ الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما»

سنن الترمذی: ج5 ص329. وأخرج قریباً منه أحمد فی مسنده ج3 ص14وص17 وص26 وص59، ج5 ص182 ، والنسائی فی السنن الکبرى ح5 ص51 ح8175، والحاکم فی المستدرک، وقال عنه: «هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین ولم یخرجاه بطوله» المستدرک: ج3 ص109ـ 110. وأخرجه غیر هؤلاء من الحفاظ وأئمة الحدیث وقد صححه الألبانی فی صحیح الجامع الصغیر.الألبانی، صحیح الجامع الصغیر: ج1 ص482 ح 2457.

رسول خدا فرمودند : من در میان شما چیزی  باقی می گذاریم که اگر به آن تمسک کنید بعد از من گمراه نمی شوید یکی از آنها بزرگتر از دیگری است کتاب خدا ریسمانی که از آسمان به زمین کشیده شده است و عترت اهل بیتم و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا اینکه کنار حوض کوثر بر من وارد شوند پس مراقب باشید چگونه بعد از من با اینها برخورد خواهید کرد.

اما این اهل بیت که در این حدیث تبعیت از آنان واجب شده است چه کسانی هستند حیث ذیل از سنن ترمذی مشخص کننده این اهل بیت هستند:

«لما نزلت هذه الآیة على النبی صلى الله علیه وآله: إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً فی بیت أم سلمة، فدعا فاطمة وحسناً وحسیناً، فجللهم بکساء وعلی خلف ظهره، فجلله بکساء، ثم قال: اللهم، هؤلاء أهل بیتی، فاذهب عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً، قالت أم سلمة: وأنا معهم یا رسول الله؟ قال: أنت على مکانک وأنت إلى خیر»

سنن الترمذی: ج5 ص328. قال عنه الألبانی: «صحیح» الألبانی، صحیح سنن الترمذی: ج3 ص306 ح 3205.، وأخرجه غیره من المحدثین والعلماء، کالطبری فی جامع البیان الطبری، جامع البیان: ج22 ص12 ح21736. والطحاوی فی مشکل الآثار مشکل الآثار: ج1 ص335.

زمانی که این آیه  « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » احزاب 33 بر پیامبر نازل شد در خانه ام سلمه بود پس حضرت فاطمه سلام الله علیها و حسن و حسین را صدا زند پس آنها را با کسا (یمانی) پوشاند و حضرت علی علیه السلام پشت سر او بود او را نیز با کساء پوشاندند سپس فرمودند : خدایا اینها اهل بیت من هستند پس پلیدی را از آنها دور کن و آنها را پاک و پاکیزه گردان ،‌ ام سلمه گفت : ای رسول خدا من هم با ایشان هستم رسول خدا فرمودند : تو منزله خود را داریم و تو خوب هستی (اما اهل بیت افراد خاصی هستند).

اما اینکه در روایت می گوید به آنها تمسک کنید و باید بدانیم معنای تمسک چیست که در این باره ملا علی قاری از علمای اهل سنت می گوید :

«والمراد بالأخذ بهم، التمسک بمحبتهم ومحافظة حرمتهم والعمل بروایتهم والاعتماد على مقالتهم...».

مرقاة المفاتیح: ج9 ص3974، باب مناقب أهل بیت النبی [صلى الله علیه وآله].

وذکر المناوی فی فیض القدیر ما یشبه هذا المضمون.المناوی، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر: ج3 ص20.

مراد به تمسک به آنها تمسک به محبت آنها و مراقبت احترام آنها و عمل به روایات آنها و اعتماد بر گفتار ایشان است ...
ب- حدیث سفینه

یکی دیگر از احادیثی که دلیل محکم وقطعی بر وجوب اتباع از مکتب اهل بیت است حدیث سفینه است که احمد امام حنبلیها و دیگر محدثین و علمای اهل سنت آن را نقل و سند آن را تصحیح کرده اند :

«سمعت أبا ذر یقول وهو آخذ بباب الکعبة: من عرفنی فأنا من قد عرفنی، ومن أنکرنی فأنا أبو ذر سمعت النبی صلى الله علیه وآله یقول: ثم ألا إنّ مثل أهل بیتی مثل سفینة نوح من رکبها نجا ومن تخلف عنها هلک».

أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة: ج2 ص785؛ الحاکم النیسابوری المستدرک: ج2 ص343. الطبرانی، المعجم الکبیر: ج3 ص44 – 45؛ الطبرانی، المعجم الأوسط: ج4 ص10 ج5 ص306 ـ 355، ج6 ص85؛ الطبرانی، المعجم الصغیر: ج1 ص139ـ 140 ج2 ص22.الحاکم النیسابوری، المستدرک: ج2 ص343. تاریخ بغداد: ج12 ص90. حلیة الأولیاء: ج4 ص306.

شنیدم که اباذر در حالیکه در کعبه را گرفته است می گوید : کسی که مرا می شناسد که می شناسد و کسی که مرا نمی شناسد من ابوذر هستم شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرمود : آگاه باشید مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شود نجات پیدا می کند و هر کس سوار آن نشود هلاک خواهد شد.

تفسیر وجه تشبیه اهل بیت علیهم السلام به سفینه را مناوی نیز بیان کرده است :

قال المناوی: «ووجه تشبیههم بالسفینة أنّ من أحبهم وعظّمهم شکراً لنعمة جدهم وأخذ بهدی علمائهم نجا من ظلمة المخالفات، ومن تخلف عن ذلک غرق فی بحر کفر النعم وهلک فی معادن الطغیان».

المناوی، فیض القدیر: ج5 ص660.

مناوی می گوید : وجه تشبیه اهل بیت به کشتی این است که کسی که ایشان را دوست بدارد و به آنها احترام کند به خاطر شکر نعمت جدشان (رسول خدا) و به هدایت و راهنمایی عالمان آنها عمل کند از تاریکی اشتباهات نجات پیدا می کند ، و کسی که از آن سرپیچی کند در دریای کفران نعمت غرق خواهد شد و در سرچشمه های طغیان هلاک خواهد شد.

ادله قطعی دیگری مثل حدیث نجوم نیز دال بر وجوب تبعیت از اهل بیت است.
2-   موانع عمل به احادیث از طریق اهل سنت
الف – منع بیان حدیث و تدوین حدیث

یکی از مشکلاتی که برای حدیث نبوی پیش آمد این بود که بلافاصله پس از دنیا رفتن رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم اقدام به منع از بیان احادیث رسول خدا و تدوین آنها شد و این مسئله مدت زیادی به طول انجامید که این خود باعث از بین رفتن و یا تغییر بسیاری از سنت نبوی شد که این مسئله از مسلمات تاریخی بین فرقین است که شواهد فراوانی نیز بر آن وجود دارد که برخی از آنها ذکر می گردد :

حافظ ذهبی در ترجمه ابوبکر می نویسد :

قال: «إن الصدیق جمع الناس بعد وفاة نبیهم، فقال: إنکم تحدثون عن رسول الله صلى الله علیه وآله أحادیث تختلفون فیها، والناس بعدکم أشد اختلافاً، فلا تحدثوا عن رسول الله شیئاً، فمن سألکم فقولوا: بیننا وبینکم کتاب الله، فاستحلوا حلاله وحرموا حرامه».

الذهبی، تذکرة الحفاظ: ج1 ص2ـ3.

ابوبکر مردم را بعد از وفات رسول خدا جمع کرد و گفت : شما از رسول خدا احادیثی نقل می کنید که در آنها اختلاف دارید و مردم بعد از شما اختلافاتشان بیشتر خواهد شد پس از رسول خدا چیزی نقل نکنید و اگر کسی از شما سؤال کرد در پاسخ بگویید بین ما و شما کتاب خدا است پس حلالش را حلال بدانید و حرامش را حرام بدانید.

همچنین به نقل از می نویسد:

«جمع أبی الحدیث عن رسول الله وکانت خمسمائة حدیث، فبات لیلته یتقلب کثیراً، قالت: فغمنی، فقلت: أتتقلب لشکوى أو لشیء بلغک؟ فلما أصبح، قال: أی بنیة هلمی الأحادیث التی عندک، فجئته بها، فدعا بنار فحرقها».

الذهبی، تذکرة الحفاظ: ج1ص5.

پدرم (ابوبکر) احادیث رسول خدا را که پانصد حدیث بود را جمع آوری کرد پس شب خوابید و زیاد این پهلو و آن پهلو می شد (خوابش نمی برد) عایشه می گوید من ناراحت شدم پس گفتم : آیا مشکلی داری یا خبری به تو رسیده است ؟‌ پس زمانی که صبح شد گفت : ای دخترم آن روایاتی که نزد تو گذاشته بودم بیاور و من آنها را آوردم پس آتش روشن کرد و آنها را سوزاند.

همین جلوگیری در زمان عمر نیز با شدت زیادی ادامه یافت به طوری که ابن سعد در طبقات از عبدالله بن علاء نقل می کند :

 «سألت القاسم یملی علی أحادیث، فقال: إن الأحادیث کثرت على عهد عمر بن الخطاب، فأنشد الناس أن یأتوه بها، فلما أتوه بها أمر بتحریقها ».

محمد بن سعد، الطبقات الکبرى: ج5 ص188، الناشر: دار صادر ـ بیروت

شنیدم از قاسم درباره احادیث سوال کردم پس گفت :‌احادیث در زمان عمر زیاد شده بود پس اعلام کرد که روایات را نزد او بیاورند پس زمانی که روایات را آوردند دستور داد آنها را آتش بزنند .
ب – قرار گرفتن سنت در معرض تغییر و تبدیل

در روایات صحیحی از رسول خدا مطالبی وجود دارد که دلالت بر تغییر و تبدیل سنت رسول خدا بعد از وفات ایشان دارد همان گونه که بخاری روایت کرده است به سند خود از ابی حازم که می گوید از سهل بن سعد شنیدم که می گوید از پیامبر شنیدم که می فرمود :

أنا فرطکم على الحوض، فمن ورده شرب منه ومن شرب منه لم یظمأ بعده أبداً، لیرد علی أقوام أعرفهم ویعرفونی، ثم یحال بینی وبینهم، قال أبو حازم: فسمعنی النعمان بن أبی عیاش وأنا أحدثهم هذا، فقال: هکذا سمعت سهلاً؟ فقلت: نعم، قال: وأنا أشهد على أبی سعید الخدری لسمعته یزید فیه، قال: إنهم منی، فیقال: إنک لا تدری ما أحدثوا بعدک، فأقول: سحقاً سحقاً لمن بدل بعدی».

صحیح البخاری: ج8 ص78، کتاب الفتن، وجاء مضمون الحدیث ذاته فی مواضع أخرى من الصحیحین وغیرهما من کتب المسلمین.

من کنار حوض کوثر ایستاده ام کسی پیش آن بیاید از آن می نوشد و کسی که از بنوشد هرگز بعد از آن تشنه نخواهد شد سپس اقوامی نزد من می آیند که من آنها را می شناسم سپس بین من و آنها جدایی می افتد . ابوحازم گفت :‌ نعمان بن ابی عیاش زمانی که من این حدیث را می خواندم شنید و گفت :‌ ای سهل آیا اینچنین شنید پس گفتم آری و گفت من شهادت می دهم که ابی سعید خدری بیش از این روایت می کند و گفت : اینها از من هستند پس به رسول خدا گفته شد : تو نمی دانی بعد از تو چه کار کردند :‌ پس فرمود : دور است دور است از من کسی که بعد از من تغییر و بدعت اینجاد کند.
ج – اختلاف صحابه در روایت سنت و فهم آن

تاریخ برای ما اختلافات فراوانی را از جانب صحابه بیان کرده است چه میزان روایات که یک صحابی نقل کره و صحابی دیگر آن را رد کرده است به عنوان نمونه بخاری روایت از خلیفه دوم دارد که از رسول خدا نقل می کند :

«إن المیت لیعذب ببکاء أهله علیه »

همانا مرده با گریه کردن خانواده اش عذاب می شود .

 ابن عباس این روایت را برای عایشه نقل کرد و عایشه در جواب گفت :

 یرحم الله عمر والله، ما حدث رسول الله صلى الله علیه وآله إنّ الله لیعذب المؤمن ببعض بکاء أهله علیه، لکن رسول الله صلى الله علیه وآله قال: إنّ الله لیزید الکافر عذاباً ببکاء أهله علیه، وقالت: حسبکم القرآن {وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى}».

صحیح البخاری: ج2 ص81.

خدا رحمت کند عمر را به خدا قسم رسول خدا نفرمودند : همانا خدا مومن را به گریه خانواده اش عذاب می کند بلکه رسول خدا فرمودند : همانا خدا عذاب کافر را زیاد می کند به گریه کردن خانواده اش برای او و در ادامه گف : همین آیه قرآن برای شما بس است که هیچ کس گناه دیگری را به دوش نخواهد کشید.

اما قبل از بیان نحوه نماز رسول خدا از منابع شیعه و سنی نظر شما را به نظر ائمه اهل بیت و آرای علمای شیعه و سنی درباره تکفیر (دست بسته نماز خواندن) جلب میکنم .
گفتار ائمه علیهم السلام :

  والنهی فی صحیح محمد بن مسلم عن أحدهما ( علیهما السلام ) قلت له : الرجل یضع یده فی الصلاة وحکى الیمنى على الیسرى فقال : ذلک التکفیر لا تفعله.

وسائل الشیعة (آل البیت): 265/7،ح 9295، التهذیب: 84/2 ح 310.

محمد بن مسلم از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام نقل کرده است که به حضرت گفتم : شخصی در نماز دست راست را روی دست چپ می گذارد پس حضرت فرمودند : این تکفیر است آن را انجام نده.

 ودر حسنه زراره از امام باقر علیه السلام آمده است :

 لا تُکَفِّر فإنما یصنع ذلک المجوس.

وسائل الشیعة (آل البیت): 266/7، ح 9296، الکافی: 299/3 ح 1، التهذیب: 84/2 ح 309.

در نماز تکفیر نکن که تکفیر کار مجوس است .

وعن حریز عن رجل عن أبی جعفر (ع)  لا تُکَفِّر إنما یصنع ذلک المجوس.

وسائل الشیعة (آل البیت): 266/7، ح 9297، الکافی: 336/3 ح 9.

امام باقر علیه السلام فرمودند: تکفیر نکن که تکفیر کار مجوس است.
نظر فقهاء إمامیّه

صاحب جواهر می فرماید :

فالمشهور بین الأصحاب نقلا وتحصیلا بل فی الخلاف والغنیة والدروس وعن الانتصار الاجماع علیه عدم جوازه فی الصلاة ، بل لا أجد فیه خلافا إلا من الإسکافی فجعل ترکه مستحبا ، وأبی الصلاح ففعله مکروها ، واختاره المصنف فی المعتبر للاجماع المحکی المعتضد بالتتبع.

جواهر الکلام، ج 11، ص 15.

بنابر این مشهور بین علما از جهت روایات و فتوا بلکه در خلاف و غنیه و دروس و انتطار اجماع بر آن شده است عدم جواز تکفیر در نماز است بلکه من خلافی جز اسکافی که ترک آن را مستحب دانسته است و ابی الصلاح حلبی که انجام آن را مکروه دانسته است نیافتم و مصنف کتاب معتبر اجماع نقل شده را با تتبع و پیگیری محکم کرده است .

سیّد یزدی  در مبطلات نماز می گوید :

 الثالث : التکفیر بمعنى وضع إحدى الیدین على الأخرى على النحو الذی یصنعه غیرنا إن کان عمدا لغیر ضرورة ، فلا بأس به سهوا ، وإن کان الأحوط الإعادة معه أیضا

العروة الوثقى، ج 3، ص 6 - 7.

سوم : تکفیر در نماز به معنی قرار دادن یکی از دو دست بر دیگری به نحوی که غیر ما (اهل سنت ) انجام می دهند اگر عمدی و بدون ضرورت باشد از مبطلات نماز است.اما از روی فراموشی اشکالی نندارد و اگر چه احتیاط در این است که نماز را دوباره بخواند .
نظر علمای اهل سنت

اهل سنت در همه عالم پیرو چهار مذهب فقهی هستند که هیچ یک از این چهار مذهب دست بسته نماز خواندن را جزء واجبات نماز نمیدانند بلکه آن را از مستحبات نماز میدانند:

عبدالرحمن جزیری صاحب کتاب الفقه علی المذاهب الاربعة می نویسد:

یسن وضع الید الیمنى على الیسرى تحت سرته أو فوقها وهو سنة باتفاق ثلاثة من الأئمة

قراردادن دست راست بر روی دست چپ زیر ناف یا بالای آن سنت است ،‌ و این عمل به اتفاق سه تن از ائمه مذاهب چهار گانه سنت است .

الفقه علی المذاهب الاربعة ج 1 ص 251 ،‌ کتاب الصلاة با ب وضع الید الیمنی علی الیسری فی الصلاة ، الفقه علی المذاهب الاربعه ج 1 ص 285 المکتبة الشاملة اصدار اول .

بنابر این عمل شیعه هرگز ترک واجب نیست بلکه نهایت مطلب آن است که ترک عمل مستحبی را انجام داده است.
دوم:

امام مذهب مالکی و علمای مالکی نظری مخالف با بقیه مذاهب اهل سنت دارند و حتی مستحب بودن تکتف در نماز واجب را قبول ندارند :

قال مالک المتوفى 176: فی وضع الیمنى على الیسرى فی الصلاة، قال: لا أعرف ذلک فی الفریضة ، وکان یکرهه ولکن فی النوافل إذا طال القیام فلا بأس بذلک یعین به علی نفسه ... .

امام مالک (رئیس مذهب مالکی) درباره قرار دادن دست راست بر دست چپ در نماز میگوید:‌ این کار را در نماز واجب مستحب نمی دانم و آن مکروه است اما در نمازهای مستحبی اگر قیام طولانی شود اشکالی ندارد که کمک بگیرد از این کار برای خودش .

المدوّنة الکبرى امام مالک : ج 1 ص 74 (الاعتماد فی الصلاة و الاتکاء و وضع الید علی الید).

مبارکفوری می گوید :

وقال المالکیة بإرسال الیدین فی الصلاة قال الحافظ بن القیم فی الأعلام بعد ذکر أحادیث وضع الیدین فی الصلاة ما لفظه فهذه الآثار قد و ردت بروایة القاسم عن مالک قال ترکه أحب إلی وأعلم شیئا قد ردت به سواه انتهى

مالکی ها معتقد به دست باز نماز خواندن هستند ، حافظ بن قیم در الاعلام بعد از ذکر احادیث دست بسته نماز خواندن چیزی می گوید که عین کلام او اینچنین است ، این روایات رد شده است به روایت قاسم بن مالک که می گوید ترک آن نزد من محبوب تر است و من چیزی می دانم که با آن بقیه تظرات رد شده است .

تحفة الأحوذی - المبارکفوری - ج 2 - ص 73 - 75

سمرقندی حنفی می گوید :

قال مالک : السنة هی ارسال الیدین حالة القیام .

مالک می گوید : سنت این است که در حال قیام دست ها را پایین بیندازی.

تحفة الفقهاء ج 1 ص 126 کتاب الصلاة باب افتتاح الصلاة (سننه).

ابن رشد اندلسی در این باره می‌گوید :

اختلف العلماء فی وضع الیدین إحداهما على الأُخرى فی الصلاة، فکره ذلک مالک فی الفرض وأجازه فی النفل ورأى قوم أنّ هذا الفعل من سنن الصلاة وهم الجمهور، والسبب فی اختلافهم أنّه قد جاءت آثار ثابتة نقلت فیها صفة صلاته علیه الصلاة والسلام، ولم ینقل فیها أنّه کان یضع یده الیمنى على الیسرى.

علما درباره قرار دادن دو دست یکی بر روی دیگری در نماز اختلاف کردند ، بنابر این مالک آن را در نماز واجب مکروه میداند و در نماز مستحبی اجازه میدهد و عده ای معتقدند که این فعل از مستحبات نماز است و آن جمهور علما هستند،‌ و سبب در اختلاف آنها این است که روایات معتبری در صفت نماز پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وارد شده است که در آن نقل نشده است که پیامبر صلی الله علیه و‌آله و سلم در نماز دست راست را بر پشت دست چپ گذاشته باشد.

بدایة المجتهد: ج 1 ص  112 کتاب الصلاة چاپ دارالفکر.
سوم:

نکته سوم وجود ادله ای است بر اینکه تکتف (دست بسته نماز خواندن) از اضافات مردم بر نماز بوده و هیچ دلیلی بر وجوب و حتی استحباب آن وجود ندارد بنابر این دست بسته بودن در نماز یک نوع عمل اضافی است و هر نوع زیاده ای در نماز نیازمند دلیل است و چون دلیلی بر آن نداریم پس ترک آن افضل است :

قال ابن رشد القرطبی: وثبت أیضاً أنّ الناس کانوا یؤمرون بذلک ، وورد ذلک أیضاً من صفة صلاته فی حدیث أبی حمید فرآى قوم أنّ الآثار التی أثبتت ذلک اقتضت زیادة على الآثار التی لم تنقل فیها هذه الزیادة وأنّ الزیادة تجب أن یصار إلیها ورأى قوم أنّ الأوجب المصیر إلى الآثار التی لیس فیها هذه الزیادة لأنّها أکثر ولکون هذه لیست مناسبة لأفعال الصلاة وإنّما هی من باب الاستعانة ولذلک أجازها مالک فی النفل ولم‏یجزها فی الفرض....

ابن رشد قرطبی میگوید: و همچنین ثابت شده است که مردم امر می کردند به تکتف ، و این مطلب همچنین وارد شده است از صفت صلات پیامبر در حدیث ابی حمید که عده ای معتقد بودند که این زیاده (تکتف) در نماز را ثابت میکند اقتضا دارد این زیاده را بر روایاتی که این زیاده در آنها نقل نشده است و واجب است که این زیاده به آنها اضافه شود و عده ای معتقد بودند که واجب است ملتزم شدن به روایاتی که در آن این زیاده وجود ندارد به خاطر اینکه آنها تعدادشان بیشتر است و به خاطر اینکه دست بسته بودن مناسبتی با افعال نماز ندارد و همانا این قضیه از باب کمک گرفتن است و به همین خاطر امام مالک آن را در نماز مستحبی اجازه داده ولی در نماز واجب اجازه نداده است.

بدایة المجتهد: ج 1 ص 112 (المسالة السابعة اتفاق العلماء علی ان السجود علی سبعة اعضاء).

مهمترین دلیل بر دست بسته نماز خواندن روایت بخاری است که در آن تصریح می کند به این که ((الناس یؤمرون)) و نمیگوید که پیامبر امر کرد که دست راست را روی دست چپ بگذارید. بنا بر این این روایت به هیچ عنوان حاکی از سنت پیامبر نمیشود و برفرض اگر دلالت آن درست بود و حاکی از سنت بود باز هم به دلیل تعارض با روایات معتبر که حاکی عدم این زیاده هستند این روایت از حجیت و اعتبار خارج میشد. به روایت بخاری توجه فرمایید:

فروى عن  عَبْد اللَّهِ بْنُ مَسْلَمَةَ، عَنْ مَالِکٍ، عَنْ أَبِی حَازِمٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ، قَالَ کَانَ النَّاسُ یُؤْمَرُونَ أَنْ یَضَعَ الرَّجُلُ الْیَدَ الْیُمْنَى عَلَى ذِرَاعِهِ الْیُسْرَى فِی الصَّلاَةِ . قَالَ أَبُو حَازِمٍ لاَ أَعْلَمُهُ إِلاَّ یَنْمِی ذَلِکَ إِلَى النَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم. قَالَ إِسْمَاعِیلُ یُنْمَى ذَلِکَ. وَلَمْ یَقُلْ یَنْمِی.

عن ابی حازم از سهل بن سعد است که گفت : مردم امر می کردند که نمازگزار در نماز دست راست را بر ساعد دست چپ بگذارد . ابو حازم می گوید: مطلبی درباره این روایت نمی دانم جز اینکه به پیامبر نسبت داده شده است . اسماعیل می گوید : این مطلب نسبت داده شده است و نمی گوید خود او نسبت داده است .

صحیح البخاری: ج 1 ص 181، ح 740، کتاب الأذان، ب 87، باب وَضْعِ الُْیمْنَى عَلَى الْیُسْرَى.
چهار:

با این نظریه تابعین از صحابه و علمای بزرگی از اهل سنت مخالف هستند:

قال النووی  المتوفى 676: قد ذکرنا أنّ مذهبنا أنّه سنَّة... وحکى ابن المنذر عن عبداللَّه بن الزبیر والحسن البصری والنخعی أنّه یرسل یدیه ولا یضع إحداهما على الأُخرى وحکاه القاضی أبو الطیب أیضاً عن ابن سیرین وقال اللیث بن سعد: یرسلهما، فإن طال ذلک علیه وَضَعَ الیمنى على الیسرى للاستراحة.

  وقال الأوزاعی: هو مخیّر بین الوضع والإرسال، وروى ابن عبدالحکم عن مالک: الوضع، وروى عنه ابن القاسم: الإرسال وهو الأشهر وعلیه جمیع أهل المغرب من أصحابه أو جمهورهم واحتجّ لهم بحدیث المسی‏ء صلاته بأنّ النبی‏ صلی الله علیه وسلم علَّمه الصلاة ولم یذکر وضع الیمنى على الیسرى....

نووی می گوید : ذکر کردیم که به عقیده ما تکتف سنت است ... و ابن منذر از عبدالله بن زبیر و حسن بصری و نخعی نقل کرده است که دست خود را باز می گذاشتند و یکی را روی دیگری قرار نمی دادند و همچنین قاضی ابوطیب از ابن سیرین نقل کرده است ، لیث بن سعد می گوید : دو دست را بینداز و اگر طولانی شد دست راست را روی دست چپ بگذار برای استراحت .

اوضاعی می گوید: نمازگزار مخیر است بین تکتف و دست باز نماز خواندن  و ابن عبدالحکم از مالک نقل کرده است : تکتف را و ابن قاسم از او روایت کرده است : دست باز نماز خواندن  و این نقل مشهورتر است و بر همین عقیده هستند همه اهل مغرب و اصحاب و اکثر پیروان آنها و احتجاج کرده اند در تایید این قول به حدیث مسیء به این که در این حدیث پیامبر نماز را آموخت و در آن قرار دادن دست راست بر چپ را ذکر نکرد.

المجموع: ج 3 ص  312.
پنج :

ما میدانیم که نماز امری تعبدی است که از جانب خدای عزوجل واجب شده است که افعال و اذکار آن نیز تعبدی است که واجب است از جانب خدای عزوجل تعیین و از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم تبیین گردد همانگونه که در حدیث نبوی آمده است :

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : صلوا کما رایتمونی اصلی

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند :‌ نماز بخوانید همانگونه که می بینید من نماز می خوانم.

صحیح البخاری ج 1 ص 155 , کتاب الاذان باب الاذان للمسافر اذا کان جماعة ....

نووی در شرح این حدیث میگوید:

و هذا مقتضی وجوب کل ما فعله النبی صلی الله علیه و سلم الا ما خرج وجوبه بدلیل کرفع الیدین و نحوه.

و این روایت اقتضا دارد وجوب همه چیزهایی که پیامبر انجام میدهد مگر آن کاری که وجوب آن به دلیل دیگری برداشته شده باشد مثل بالا بردن دو دست و امثال آن.

المجموع ج 3 ص 290 .

با توجه به مطالبی که بیان شد این ادعا که دست بسته نماز خواندن همراه با نوعی احترام و خشوع بیشتر برای خدای عزوجل است از اساس باطل است بلکه بدعت‌ است و معنای آن نفی علم پیامبر به نحوه نماز خواندن با خشوع بیشتر است و این مطلب افتراء به پیامبر است؛ چرا که اگر نحوه بهتر و با خشوع بیشتری برای نماز خواندن وجود داشت ، خدای عزوجل که رحیم بر بندگان است و مصلحت بندگان خود را بهتر از هر کس دیگر میداند به آن شیوه امر می کرد .
نماز دست باز پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از کتب اهل سنت

با صرف نظر از روایات شیعه در نقل نماز پیامبر با دست بار در کتب معتبر اهل سنت نیز روایات فراوانی در این باب نقل شده است که ما به ذکر یکی از معتبر ترین آن که نحوه نماز پیامبر را با دست باز بیان می کند اشاره می کنیم :

 روى محمد بن عمر وابن عطاء قال : سمعت أبا حمید الساعدی فی عشرة من أصحاب رسول الله صلى الله علیه وسلم منهم أبو قتادة فقال أبو حمید : أنا أعلمکم بصلاة رسول الله صلى الله علیه وسلم قالوا : فأعرض قال : کان رسول الله صلى الله علیه وسلم إذا قام إلى الصلاة یرفع یدیه حتى یحاذی بهما منکبیه ثم یکبر حتى یقر کل عظم فی موضعه معتدلا ثم یقرأ ثم یکبر فیرفع یدیه حتى یحاذی بهما منکبیه ثم یرکع ویضع راحتیه على رکبتیه ثم یعتدل فلا یصوب رأسه ولا یقنعه ثم یرفع رأسه ویقول سمع الله لمن حمده ثم یرفع یدیه حتى یحاذی منکبیه معتدلا ثم یقول : الله أکبر ثم یهوی إلى الأرض فیجافی یدیه عن جنبیه ثم یرفع رأسه ویثنی رجله الیسرى فیقعد علیها ویفتح أصابع رجلیه إذا سجد ویسجد ثم یقول الله أکبر ویرفع ویثنی رجله الیسرى فیقعد علیها حتى یرجع کل عظم إلى موضعه ثم یصنع فی الأخرى مثل ذلک ....قالوا : صدقت هکذا کان یصلی صلى الله علیه وسلم.

محمد بن عمر و ابن عطا روایت کرده اند ابو حمید ساعدی از ده نفر از اصحاب رسول خدا شنید که یکی از این ده نفر ابوقتاده است پس ابو حمید می گوید من داناترین شما به نماز رسول خدا هستم به او گفتند : نماز را عرضه کن پس گفت : رسول خدا زمانی که به نماز می ایستاد دو دوست خود را بالا می برد تا موازی دو گوشش قرار می گرفت سپس تکبیر می گفت تا اینکه هر عضو بدنش در جای خود قرار می گرفت سپس حمد و سوره را قرائت می کرد سپس تکبیر می گفت سپس دو دستش را تا گوشش بال می آورد سپس به رکوع می رفت و دو کف دست خود را بر زانو می گذاشت سپس آرام می گرفت نه سرش را بالا می آورد و نه زیاد پایین می انداخت و می گفت خدا سخن کسی که او را مدح کند شنید سپس دو دستش را بالا بر تا کنار گوشش قرار گرفت سپس گفت : الله اکبر و سپس خود را به زمین انداخت و دو کف دست خود را کنار خود گذاشت سپس سر بلند کرد و بر پای چپ نشست و انگشتان دو پایش را موقع سجده باز کرد و سجده کرد و سپس الله اکبر گفت و بلند شد و بر پای چپ نشست تا همه اندامش آرام گرفت سپس در سجده  بعد همین کار را کرد .... همه گفتند : راست گفتی رسول خدا اینچنین نماز می خواند .

 امام مالک در الموطا و ابوداود آن را نقل کرده اند و ترمذی درباره آن گفته است: حدیث حسن صحیح

سنن ابن ماجة ، ج 1، ص 280 ، سنن أبی داود، ج 1، ص 170 کتاب الصلاه باب استفتاح الصلاه ، سنن الترمذی، ج 1، ص   188 باب ما جا فی وصف الصلاه ، مسند أحمد  ج 5، ص 424، سنن الدارمی ، ج 1، ص 314 کتاب الصلاة باب صفة صلاة رسول الله ، السنن الکبرى للبیهقی، ج 2، ص 72 ، عمدة القاری، ج 6، ص 104 ‘ صحیح ابن حبان ج 5 ص 196...

 بخاری آن را به طور مختصر نقل کرده است.

 صحیح البخاری ، ج 1، ص 201، کتاب الصلاة ، باب سنّة الجلوس فی التشهد.

 قال الشوکانی: رواه الخمسة إلا النسائی ، وصححه الترمذی ، ورواه البخاری مختصرا.

شوکانی میگوید: صاحبان صحاح سته جز نسائی آن را نقل کرده اند و ترمذی آن را صحیح دانسته است، و بخاری آن را به صورت مختصر نقل کرده است.

نیل الأوطار، ج 2، ص 198.

 قال ابن حجر: رواه أبو داود والترمذی وصحّحه.

ابن حجر می گوید: این روایت را ابوداوود و ترمذی نقل کرده اند و ترمذی آن را صحیح دانسته است.

تلخیص الحبیر، ج 3، ص 271 - 272.

در این روایت که قصد را وی بیان کامل نماز رسول خدا با همه جزئیات است هرگز مطلبی درباره دست بسته بودن رسول خدا نقل نشده است بعد از ثبوت این خبر صحیح از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم روشن میگردد که عمل شیعه و مالکیین از اهل سنت در دست باز نماز خواندن مطابق با سنت رسول الله است . بنا بر این بقیه مذاهب اسلامی باید پاسخگو باشند که چرا مخالف سنت نبوی عمل میکنند. البته ما به ذکر روایت از کتب اهل سنت اکتفا کردیم چرا که در کتب شیعه و روایات شیعه این مسئله اجماعی است. و هیچ قول مخالفی در شیعه نسبت به این امر وجود ندارد.
شش :

بر فرض صحت اینکه پیامبر دست بسته نماز خوانده باشد سوالی داریم از اهل سنت که نحوه این تکتف پیامبر چگونه بوده است ؟!‌ نظر ائمه مذاهب را در این باره توجه فرمایید :

الحنفیة قالوا : کیفیته تختلف باختلاف المصلی . فإن کان رجلا فیسن فی حقه أن یضع باطن کفه الیمنى على ظاهر کف الیسرى محلقا بالخنصر والإبهام على الرسغ تحت سرته . وإن کانت امرأة فیسن لها أن تضع یدیها على صدرها من غیر تحلیق

حنفیه میگویند :‌  نحوه انجام آن به اعتبار نماز گزار مختلف است بنابر این اگر نمازگزار مرد است برای مرد بهتر است برای او مستحب است که کف دست راستش را بر پشت دست  قرار دهد و دست چپ را با انگشت ابهام و میانه بگیرد و آن دو را روی لگن و زیر ناف قرار دهد ، و برای زن بهتر است که دستهایش را بدون آن که به هم بچسباند روی سینه اش بگذارد.

الحنابلة قالوا : السنة للرجل والمرأة أن یضع باطن یده الیمنى على ظهر یده الیسرى ویجعلها تحت سرته

و حنابله میگویند :‌ تکتف برای مرد و زن سنت است و بهتر این است که کف دست راست را بر پشت دست چپ گذاشته و آن را زیر ناف قرار دهد.

الشافعیة قالوا : السنة للرجل والمرأة وضع بطن کف الید الیمنى على ظهر کف الیسرى تحت صدره وفوق سرته مما یلی جانبه الأیسر .

و شافعیه میگویند : ‌برای مرد و زن مستحب است که کف دست راست را بر پشت دست چپ پایین سینه و بلای ناف به طرف چپ بدن قرار دهد.

الفقه علی المذاهب الاربعة ج 1 ص 251 ،‌ کتاب الصلاة با ب وضع الید الیمنی علی الیسری فی الصلاة ، الفقه علی المذاهب الاربعه ج 1 ص 285 المکتبة الشاملة اصدار اول .

اینجا سؤالی به ذهن هر خواننه می رسد که بالاخره کدامیک از این اقوال مطابق نماز پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است ؟! زیر ناف روی ناف بالای ناف یا روی سینه؟!

در این مسئله آن قدر اختلاف شده است که بعضی از علمای بزرگ اهل سنت به تمسخر بقیه دست زده اند که نمونه ای از آن کلام شافعی است  در مبسوط است که گذاشتن دست زیر ناف را اشاره به عورت و گذاشتن دست روی سینه را نگه داشتن ایمان در نماز تعبیر کرده است :

وعند الشافعی رضى الله تعالى عنه الأفضل أن یضع یدیه على الصدر لقوله تعالى فصل لربک وانحر قیل المراد منه وضع الیمین على الشمال على النحر وهو الصدر ولأنه موضع نور الایمان فحفظه بیده فی الصلاة أولى من الإشارة إلى العورة بالوضع تحت السرة وهو أقرب إلى الخشوع والخشوع زینة الصلاة

و در نظر شافعی افضل است که نمازگزار دو دستش را بر سینه قرار دهد به خاطر قول خدای متعال فصل لربک وانحر گفته شده مراد از آن قرار دادن دست راست بر روی دست چپ است بر روی نحر و آن سینه است و به خاطر اینکه سینه جایگاه نور ایمان است پس حفظ  ایمان  با دستش در نماز بهتر از اشاره به عورت با قرار دادن دو دست زیر ناف است و آن به خشوع که زینت نماز است نزدیکتر است .

المبسوط - السرخسی - ج 1 - ص 24

البته اینجا دو سوال به ذهن می رسد که آیا ایمان قابل لمس است که با دست باید آن را حفظ کرد ؟ و سوال دوم اینکه راهنمایی بفرمایند در وقتی که نماز نمی خوانیم تا دستمان بر سینه باشد چگونه ایمان خود را نگه داریم؟
محافظت از عورت با گذاشتن دست زیر ناف در نماز!

بهوتی از قاضی نقل می کند که در نماز دست را زیر ناف باید گذاشت تا عورت حفظ شود و احتمالا منظور او حفظ از خطرات احتمالی است !!

قیل للقاضی : هو عورة فلا یضعها علیه کالعانة والفخذ ؟ وأجاب : بأن العورة أولى وأبلغ بالوضع علیه لحفظه .

به قاضی گفته شد : زیر ناف که عورت است پس نباید دست را روی آن گذاشت مثل عانه ( بالای عورت ) و فخذ ؟ و جواب داد :‌ به اینکه عورت اولی است که دستها بر آن قرار گیرد به خاطر اینکه به این واسطه از آن محافظت می شود.

کشاف القناع - البهوتی - ج 1 - ص 400

آقای سرخسی معتقد است که دست را باید زیر ناف گذاشت و این کار دو خاصیت دارد :

اول اینکه از تشبه به کفار شدن دور می شود و دوم اینکه به پوشاندن عورت نزدیکتر است  به عبارت سرخسی توجه فرمایید :

... ثم الوضع تحت السرة أبعد عن التشبه بأهل الکتاب وأقرب إلى ستر العورة فکان أولى ...

... بنابر این قراد دادن دستها زیر ناف از شبیه شدن به اهل کتاب دورتر و به پوشاندن عورت نزدیکتر است  پس بهتر است...

المبسوط - السرخسی - ج 1 - ص 24
فتوایی از هیئت افتای سعودی

گاها دیده می شود در شهرهای شیعه شهروندان سنی از خواندن نماز در مساجد شیعه با جماعت خودداری می کنند و دلیل خود را دست بسته نماز نخواندن امام جماعت و در تنگنا بودن خودشان در دست بسته خواندن عنوان می کنند از این دوستان می خواهیم به فتوای هیئت عالی افتای سعودی در جواب به سؤالی پیرامون نماز نخواندن در مساجدی که ممکن است مانع دست بسته نماز خواندن شوند توجه فرمایند:

إن اعترض علیه المصلون بالمسجد وخشی أن تحدث فتنة من وضع یده الیمنى على الیسرى فی الصلاة وأن ینشأ عن ذلک ضرر، ترک القبض أرسل یدیه اتقاء للفتنة والضرر ، ولا یجوز له أن یتخلف عن الجماعة ویصلی  فی بیته ما دام الإمام لا یعرف عنه ما یوجب کفره ؛ لأن الصلاة مع الجماعة فی المسجد فرض على الصحیح ، وبهذا یعرف أن من یصلی واضعا یده الیمنى فوق الیسرى فوق صدره خیر وأحسن صلاة ممن یصلی مرسلا یدیه إلى جنبیه مع کون صلاتهم جمیعا صحیحة .

وبالله التوفیق وصلى الله على نبینا محمد وآله وصحبه وسلم . اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء عضو نائب رئیس الجنة الرئیس عبد الله بن غدیان عبد الرزاق عفیفی عبد العزیز بن عبد الله بن باز

اگر نماز گزاران در مسجد به او اعتراض کنند و بترسد که از دست بسته نماز خواندن او فتنه ایجاد شود و ضرری از آن حاصل گردد ، باید قبض را ترک کند و دست باز نماز بخواند برای پیشگیری از فتنه و ضرر ،‌ و جایز نیست نماز جماعت را ترک کند و در خانه خود نماز بخواند تا زمانی که چیزی از امام جماعت نفهمد که کفر او را ثابت کند ، به خاطر اینکه نماز با جماعت در مسجد واجب است بنابر نظر صحیح ، و با این صورت کسی که در نماز دست راستش را روی دست چپ بالای سینه قرار دهد بهتر است و نماز او بهتر از کسی است که دستان خود را دو طرف خود می اندازد با اینکه نماز همه آنها صحیح است.

فتاوى اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء - جمع أحمد بن عبد الرزاق الدویش - ج 6 - ص 383 – 384.
نکته آخر:

اگر تعیین زیادی خشوع و احترام در نماز به دست مردم باشد چون مردم به نسبت به کشورها و زبانها و سنت قبائل مختلف و شغلهای آداب و رسومشان مختلف است و تعیین یک نحوه خشوع خاص ممکن نیست چرا که مثلا نحوه احترام و خشوع در پادگان با ادارات و کوچه و بازار مختلف است بنابر این در دنیا بیش از هزار نحوه نماز خواهیم داشت که باید معتقد به صحت همه آنها شویم و این نابود کردن نماز است. چرا که در اینصورت هر کس به نحوه ای که مطابق سلیقه خود است نماز میخواند نه طبق امر الهی و در این صورت بیان احکام نماز و آداب نماز و صفت نماز پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بیهوده خواهد بود چرا که ممکن است با سلیقه افراد سازگار نباشد.
تشبه به کفار!!

همانطور که بیان شد در بسیاری از روایات که صفت نماز پیامبر به طور تفصیلی بیان شده است هیچ سخنی از قبض به میان نیامده است و اهل بیت پیامبر علیهم السلام قبض انجام نمی دادند پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مردم از طرف خلفا امر شدند که در نماز آن را انجام دهند و این کار نوعی احترام ایرانیان باستان به پادشاهان به شمار می آمده است . امااینکه این عمل طریقه نیایش تابعین مذهب زرتشتی است در کتاب  آینه آیین مزدیسنی، ص 20 نوشته کیخسرو «چاپ دوّم» آمده است:

طریقه عبادت و نماز نزد آنها ایستادن در مقابل خداوند و قرار دادن دست عبودیت بر سینه است و این چنین خداوند را پرستش می‏کنند .

موفق باشید

گروه پاسخ به شبهات

مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)