شیوه های دعوت فرزندان به نماز در مراحل مختلف سنی
شیوه های نماز خوان نمودن فرزندان در مراحل مختلف سنی راه کارها و معیارهای ویژه خود را می طلبد . اگر این راه کارها مبتنی بر ویژگیهای جسمی ، عاطفی ، عقلانی و اجتماعی افراد باشد تأثیرات لازم را بر جای خواهد گذاشت ، اما اگر شیوه های تأمین نیازمندی به پرستش و عمل به مسائل عبادی متناسب با ویژگیهای فوق الذکر نباشد ، به بیزاری و بی علاقگی خواهد انجامید .
به عنوان مثال : در کتاب وسائل الشیعه آمده است که امام صادق علیه السلام فرمودند : کودک وقتی که سه ساله شد او را یاد بدهید که هفت بار « لااله الا الله » بگوید . سه سال و هفت ماه و بیست روزش که شد ، هفت بار « محمد رسول الله » بگوید ، بعد رهایش کنید ، چهار سالگی که کامل شد هفت بار « صلی الله علی محمد و آل محمد » بگوید .
وقتی در پنج سالگی دست چپ و راستش را شناخت ، رو به قبله اش کنید و سجده یادش بدهید و در شش سالگی رکوع و سجود را بیاموزد ، و در هفت سالگی دست و صورت شستن و وضو را یادش بدهید . و در نه سالگی وضو را باید کاملاً آموخته باشد و این مراحل اگر طی شد و یاد نگرفته بود توبیخش کنید و در ده سالگی نماز بخواند و اگر نخواند باید توبیخش کنید « فاذا تعلم الوضو و الصلاة غفر الله تعالی لوالده ان شاء الله » اگر این گونه نماز یاد گرفت ، خداوند پدر و مادرش را انشاء الله می بخشد.
نکته بسیار مهم تربیتی اسلامی این است که درهفت سالگی ، با صمیمیت و محبت کودک را به نماز وادارید و در ده سالگی اگر نخواند او را توبیخ کنید .
از روایات معلوم می شود که سن زیر هفت سالگی ، سن سید بودن بچه ، سن تقلید ، تلقین و عاطفه است و هنوز زمینه ی پذیرش جدی را ندارد و لذا از همان دو ... سه سالگی سجده کردن کودک تشویق می شود . آرام آرام کلمات « لا اله الا الله » به او آموخته می شود ، بعد به صورتی این روند پیش می رود که با ملایمت و تشویق و جایزه ، کودک در سن هفت سالگی بتواند نماز بخواند .
با توجه به این روایت خصوصیات روان شناختی مراحل رشد را لازم است در این قسمت توضیح دهیم :
الف ) تولد تا سه سالگی :
در دوران پرستاری که شامل سن ولادت تا سه سالگی است ، چهار نکته مطرح است و از همین جا پایه تربیت کودک برای نماز گذاشته می شود .
1 – نخستین نکته این است که حیات کودک در بعد روانی دارای جنبه انفعالی ( تأثیر پذیری ) است نه اینکه جنبه فعال ( اثر گذار ) باشد .
2 – او شدیداً تلقین پذیر است .
3 – حواس او دریچه هایی هستند به سوی جهان خارج که داخل این جهان را به هم مربوط می کند چشم کودک نقش یک دوربین عکاسی را ایفاء می کند که همه ی صحنه ها و برنامه هایی را که می بیند عکس بر می دارد ، این عکسها در ذهن وی نگهداری می شود ، هر چند که امروز برای او مفهوم نباشد .
4 – کودک در این مرحله تقلید گر است . ادای بسیاری از حالات و رفتارها و صداها را در می آورد و بر این اساس اعمال عبادی والدین ، خم و راست شدن پدر و مادر در حضور کودک ، ذکر نماز و دیگر جنبه هایش توجه وی را جلب می کند . خداوند متعال در آفرینش هر کودکی روح پیروی و دنباله روی و تقلید را قرار داده است ؛ و همین روح تقلید و دنباله روی و پیروی بدون چون و چراست که دست کودک را می گیرد و از آن مرحله ی ابهام و به اصطلاح جهل مطلق به عالم علم می کشاند .
از طریق تقلید و دنباله روی است که کودک اصرار دارد هر کس هر کاری می کند ، همان را انجام دهد و اگر این حالت نبود کودک زبان نمی آموخت ، راه نمی رفت ، حرکت نمی کرد . بیشتر این حرکتها و فعالیتها از همان روح تقلید سرچشمه می گیرد .
از همین رو باید عواملی در داخل خانه باشد ، تقلید را زنده کند تا کودک نماز را بیاموزد ، همان طوری که زبان را می آموزد . و اگر کودک در خانه ای زندگی می کند که در آنجا از نیایش و عبادت خبری نیست و پدر یا مادر نماز نمی خوانند ، این قوه در آنجا به کار نخواهد افتاد . وارد کردن یک نوجوان و جوان به نماز ، نخستین مرحله اش در خانه است . در خانه باید این حالت شکوفا شود .
ب ) چهار تاهفت سالگی :
روانشناسان این دوران را دوران کنجکاوی شدید ، گیرندگی فوری و دوران صید اطلاعات دانسته اند . دنیای کودک در سن چهار تا هفت سالگی ، دنیای احترام ، عشق ، محبت به خدا و دنیای ستایش و نیایش می شود . دوست دارد نماز بخواند حتی اصرار دارد روزه بگیرد این خود پلی برای ورود به دنیای نماز است ، به شرطی که والدین الگوی درستی باشند .
الگو و مدل در او شدیداً مؤثر است . دوست دارد مثل پدر یا مادر باشد پس اگر والدین اهل عبادت و نماز باشند ، او هم نماز می خواند و اگر آنها تارک الصلاة باشند او هم چنین می شود . بنابراین در اولین قدم ، خانواده باید با صمیمیت ، محبت ، تشویق ، و فرصت دادن ، فرزند را به نماز راغب کند . روش الگویی از مهمترین روشهای تربیت است که در اسلام هم بر آن تکیه شده است . کودک از راه مشاهده مستقیم ، عمل والدین و مربیان و حالات و رفتار اینها را می بیند و براساس حس قهرمان پرستی یا قهرمان دوستی که در نهاد هر انسان هست ، سعی می کند خودش را با آنها همانند کند و آن گاه به تقلید از رفتار و عمل آنها بپردازد .
ج ) هفت تا نه سالگی :
در هفت تا نه سالگی کودک در شرایطی است که مراحلی را از نظر علمی گذرانده است . از مرحله ی تلقین پذیری ، تقلید ، همانند سازی گذشته است . در این مرحله شوق مذهبی همچنان رو به تزاید است ؛ با خدایش در خلوت حرف می زند ، از او در خواست می کند ، حتی دعا می کند خود و پدر و مادرش بهشتی شوند .
تشویقها و تهدیدها شدیداً در او مؤثر است . او به مرحله ی تفکر منطقی می رسد و در حد خود به مرحله ی درک روابط علت و معلول می رسد . در اواخر این دوره برهانها او را اقناع می کنند ، اگر چه خود این بچه نتواند دلیل علمی بیاورد .
در این مرحله نوعی جهش معنوی را در بچه ها می بینیم . اگر شرایط محیطی مناسب باشد بچه متدین تر می شود . خدا را مثل یک پدر مهربان می شناسد . در عین حال نوعی ترس از خدا و ترس از نافرمانی در بچه به وجود می آید . با استفاده از این زمینه می شود از بچه در خواست نماز داشت .
د ) نه تا دوازده سالگی :
در این مرحله حیات جنبه عقلانی پیدا می کند و برهان و استدلال دیگران بچه را قانع می سازد . قادر به کشف روابط علت و معلولی است . می تواند نماز را باور کند و البته به طمع بهشت نماز می خواند . اگر از این سن ، تازه برای نماز خواندن تصمیم گرفته شود ، اندکی دیر است ، ولی باز هم جای امیدواری هست .
و ) دوازده تا هیجده سالگی :
از مهمترین فصول مربوط به حیات انسان فصل مربوط به دوران نوجوانی و وصول به مرحله ی کامل مردی یا زنی است .
این مرحله را از مبهم ترین مراحل حیات و در جنبه ی شناخت ابعاد جسمی ، روانی و عاطفی ، و دشوارترین مراحل از نظر سازندگی انسان ذکر کرده اند .
ضمن اینکه این دوره از رشد و زندگی متضمن بحرانی هیجانی ، تحولی اخلاقی و دگرگونی و تغییری عظیم در شخصیت است .
روانشناسان رشد ، حتی آنانکه در زمینه بلوغ و نوجوانی کارکرده اند با نقاط مبهم متعددی از شخصیت و روان نوجوان خود را مواجه دیده اند و آن را دورانی آشفته و تحمل آن را از دید مربیان مشکل معرفی کرده اند .
دوران نوجوانی و اصولاً دوران دهه ی دوم حیات را دوران پایه گذاری می دانند ، مرحله ای است که در آن به مرحله ی باروری می رسد . فراگرفته ها و یافته های این مرحله نقش مهم و سرنوشت ساز را در آدمی دارند .
اگر اهمیت شش سال اول زندگی را که آن همه مورد تأکید روانشناسان تربیتی است نادیده انگاریم باید اعتراف کنیم که مرحله ای مهمتر از نوجوانی برای پایه گذاری و آماده سازی نداریم . جنبه ها و امور بسیاری در این دوره شکل می گیرد و پایه گذاری متعدد در این مرحله صورت می گیرد که برخی از آنها عبارتند از :
- پایه گذاری سلامت و رشد بدن و کمال یا نقص جسمی مخصوصاً در ستون فقرات ، ساق پاها و ..
- پایه گذاری سلامت روانی و مراقبت در این امر که رفتارها متعادل و مناسب باشند .
- پایه گذاری رشد و جهت داری عاطفه که متوجه چه کسانی یا چه جنبه هایی باشند .
- پایه گذاری اخلاق ، به عنوان مجموعه ی ضوابط حاکم بر روابط که در او تثبیت و عینی گردد .
- پایه گذاری استدلال و منطق و سیر و ضابطه فکری و جهان بینی و طرز تلقی ها از امور .
- پایه گذاری دینی و عقیدتی و اعتدال مذهبی و عادات و رفتارهای مذهبی و توان دفاعی از آن .
- هم چنین است پایه گذاری های دیگر در بیداری فطرت و وجدان و ....
در آنچه که به مذهب مربوط می شود یک جنبه ی آن مربوط به جنبه های تکمیلی دیانت و آماده شدن برای انجام دادن همه دستورات و تعلیم دین است ، مخصوصاً از آن بابت که در اوسط یا اواخر این دوره وارد عرصه ی تکلیف می شود . و حاصل آن ورود به حیات تکلیفی به صورت یک مرد یا یک زن کامل است .
علل بی توجهی نوجوانان به نماز :
بحث از علل بدان خاطر مطرح است که تا از ریشه و اساس امری سر در نیاوریم در آن زمینه اقدامی سازنده نمی توانیم داشته باشیم . قبل از هر گونه تصمیم گیری در مورد واداشتن نوجوان بی اعتقاد به نماز و یا به انجام فرائض مذهبی بررسی و تعمق در این رابطه لازم است که دریابیم چرا نماز نمی خواند ؟ حرف و سخن او چیست ؟ آیا مدعی است که هنوز نماز بر او واجب نشده است ؟ نماز را عملی بیهوده و بی حساب می شمارد ؟ و ...
که مهمترین علل بی توجهی به نماز عبارتند از :
1 – علل مربوط به خود نوجوان :
- نادانی از اهمیت مسأله ، عدم درک تعلیم مذهبی و ارزش آن ، نا آشنایی به وظیفه و تکلیف .
- بی حالی و رخوت ، بی حوصله گی ، که آن نیز نشانه ای از عدم درک لذت ارتباط با خداست .
- اثبات وجود ونشان دادن این که ، کسی است که می تواند یاغی و عاصی باشد .
- عدم عادت به عبادت و در نتیجه نداشتن روحیه لازم برای این برنامه .
2 – مربوط به خانواده :
- عدم ایجاد عادت در او به نماز از دوران خردسالی بدان حساب که هنوز وقت نماز او نشده .
- عدم دعوت او به نماز در شرایط کنونی و کار و برنامه او را در اختیار خود او قرار دادن .
- دعوت او به نماز از روی خشونت و قهر و عقده سازی و آزرده ساختن او .
- احساس آزادگی از گذشته ی زندگی خود و احساس فشار و زور از دعوت به عبادت در گذشته .
3 – علل مربوط به گروه همسالان :
نقش گروه همسالان در حدی است که گاهی می تواند اندیشه ای را واژگون کند و حتی در دین و اعتقاد افراد اثر گذارد . « المرء علی دین خلیله و قرینه »
نقش گروه معاشران یا همسالان همچنان به قوت در تمام مراحل حیات تأثیر دارد و در اثر آن در سنین نوجوانی بیش از دیگر دوره های زندگی است . تابعیت و همرنگی با دوستان ، انس ها و دوستی ها در این مرحله با تعصب همراه و غالباً ابر آلوده و مبهم است .
در امر ترک نماز و زمانی هم رغبت و عادت به نماز ، الگوها و معاشران نقش اساسی دارند .
4 – علل مربوط به جو و محیط :
دوران نوجوانی دوران تجسس است . او سعی دارد با مشاهده ی آنچه که در دور و بر او می گذرد . بر طبق ذوق وسلیقه ی خویش مدل مناسبی را برای خویش جستجو کند . اگر جو و شرایط محیط مناسب و مثبت باشد او را بدان سوی گرایش است و اگر جو و محیط مناسب نباشد وی هم به همان سوی منفی و نامناسب گرایش می یابد .
عوامل متعددی از جامعه و محیط در او اثر می گذارند و در او احساس و تصوری بر ترک مذهب و نماز پدید می آورند . من جمله ؛ تبلیغات علیه مذهب و دین و توسعه این اندیشه که دین قدیمی شده و یا احساس و تصور عدم تطابق دین با زندگی و بی ارزشی عبادتی چون نماز . البته راه هایی برای جلب و جذب نماز جهت نوجوانان می باشد که به خاطر طولانی شدن مقاله از آن پرهیز می کنیم و به مقاله دیگری ارجاع می دهیم .
بنابراین به این نتیجه می رسیم که بهترین زمان آموزش نماز به فرزندان در سنین قبل از دوازده سالگی می باشد و می شود اقداماتی را در نماز خوان کردن بچه ها داشت و نتیجه گرفت ، ولی پس از آن دشوار است و پس از گذشت مدت طولانی ، بسیار سخت می شود . این نکته را به عنوان اصل تربیتی فراموش نکنیم که رابطه ی معکوس بین سن و تربیت پذیری وجود دارد هر چه سن کمتر ، تربیت پذیری بیشتر است .
منبع : مقاله رشد با نماز / محمد کاظمی کیاسری